بستر عریان کم رنگت گرچه خاموش است اما دارد آوازی نهانی در سکوتمی زند فریاد پی در پی هان که این زیبایی چی چست می خشکدتشنگی و خستگی هم برده از یادش سایه سرد غرور آمیز خوبش رابسترش بی آب و می سوزد جسم بی روحشبا همین احوال ناسامانجوششی نه پویشی نه جنبشی پس روی در پس روی در پس رویزندگی هم در جوار نعش بی جانش با تمام برگ و بار و ساز و برگناامید و خسته و رنجور و ناباورناگاه و ناباوردر آن کنار می خشکد بستر عریان کم رنگت گرچه خاموش است اما دارد آوازی نهانی در سکوتمی زند فریاد پی در پی هان که این زیبایی چی چست می خشکدتشنگی برده از یادش سایه سرد غرور آمیز دیرورش بسترش بی آب و می سوزد لب عطشان بی روحشجوششی نه پویشی نه جنبشی پس روی در پس روی در پس رویزندگی هم در جوار نعش بی جانش با تمام برگ و بار و ساز و برگناامید و خسته و رنجور و ناباورناگاه بی خبر در آن کنار می خشکد محمدزادهـ &nbs, ...ادامه مطلب